من تنها کفشدوزکی هستم که خدارا دید

پاييز هم از راه رسيد

دوباره خورشيد طلايي تابستون داره بي رنگ ميشه من اينجوري فكر نميكنم فكر ميكنم رنگشو داره ميده به برگاي زرد پاييز ميبيني آخه رنگ برگا خيلي دارن قشنگ ميشن دوباره پاييز از راه ميرسه آه خدايا دلم چقدر گرفته دلمو مثل درخشش خورشيدت بدرخشون رنگشو بده به فرشته هاي مسافر آسموني من كجاي كارم اشتباه بود اين زمستونو به مناسبت كدوم تولدي بهم هديه دادي خدايا دلم يخ زد تابستونت هم اومد ولي يخش آب نشد اوني كه اون بالا داري به من نگاه ميكني نميدونم به من ميخندي يا برام گريه ميكني اگه من دشمنت هم باشم ديگه دلت برام بسوزه تورو به تولد بهترين بندت كه چند روز ديگست قسمت ميدم گناهان منو ببخشي به من نگاه كني شايد يخ دلم باز شد من يه زمستون ديگه دو...
20 شهريور 1392
1